جستجو برای {phrase} ({results_count} از {results_count_total})
نمایش {results_count} از {results_count_total}
نویسنده
موضوع
توضیح
آنچه در پی میآید نوشتهای از دکترعلی شریعتی دربارهی مولوی است که در شب آخر سال ۱۳۵۵ و در ساعت پنج صبح به رشتهی تحریر درآمده. شریعتی این مطلب را در پشت کتاب غزلیات شمس تبریزی نوشته است.
و مولوی دو بار مرا از مردن بازداشت: نخستین، سال های بلوغ بود؛ بحران روحی همراه با بحران فلسفی. چه، اساساً من خواندن را با آثار مترلینگ آغاز کردم و آن اندیشههای بیسرانجام شکآلود که نبوغی چون او را دیوانه کرد پیداست که با مغز یک طفل دوازدهساله کلاس ششم دبستان چه میکند؟ این تشتت فکری در دنیای تصوف که به شدت مرا_ با ناپختگی _ مجذوب خویش کرده بود طوفانیتر و دیوانهکننده شد. سال های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۸ جامعه نیز بیهدف بود و آنچه بود هرج و مرج حزب توده و آخوندیسم جان گرفته و بازیگران سیاسی آزادخیال و فلسفهبافیها، عرفانگراییها، مقدسمآبیها، رمانتیسم بیمحتوا و یا مشغولیتهای زندگی و شکرگزاری از نعمت «آب باریک و نان تافتون و دیزی آبگوشت…» و من جزو آن اولیها بودم.
رایگان
توضیحات:
مقالههای پیشنهادی
جستجو برای {phrase} ({results_count} از {results_count_total})
نمایش {results_count} از {results_count_total}