شمس در جایی ابراز عقیده میکند که آنچه بر روح وجان مرید اثر میگذارد، نه نوشتهها بلکه شخص شیخ و سخن اوست: «آنچه تو را برهاند بنده خداست، نه نبشته مجرد.» او بر آن بود که «آنکه در پیِ نوشته رود، گمراه شود.» (من اتَّبعَ السَواد فقد ضَلّ»
شمس این قاعده مفروض را درباره شخص پیامبر اسلام (ص) نیز به کار میبرد و او را بر قرآن که کلام مکتوب است برتری میدهد. در مقالات شمس میخوانیم: «مراد از این کتابالله مصحف نیست؛ آن مـردیست که راهبر است؛ کتابالله اوست، آیت اوست، سوره اوست، در آن آیت آیتهاست.»
فرانکلین دینلوییس این سخن را اگرچه از نظر الهیات پروتستان عجیب نمیدند اما معتقد است که از منظر مفاهیم اسلامی، مخالف عقاید همگانی است.
شاید به سبب همین اندیشه بوده که مولویان مواعظ و سخنان نخستین بزرگان سلسله خود –بهاءالدین، برهانالدین و شمسالدین– را تصحیح نکردند و به صورت کتاب انتشار ندادند. اینها مجموعههایی بود از یادداشتها، نه کتابهایی که بنا بر طرحی تألیف شده باشد.
مولویان سخنان این آموزگاران خود را در مرتبه دوم اهمیت میدانستند و از نظر آنچه اولی و درمرتبه نخست اهمیت بود، نه این سخنان بلکه روحی بود که آنها از راه مجالست و تأثیر شخصی در مریدان خود میدمیدند.
دانشمندانی چون هلموت ریتر، عبدالباقی گلپینارلی و بدیعالزمان فروزانفر، برخی از نسخ خطی آثار این بزرگان بنیانگذار سلسله مولویان را در سالهای پس از ۱۳۲۰ ش در کتابخانههای ترکیه یافتند و بیدرنگ به اهمیت برتر آنها برای مطالعه آثار مولانا جلالالدین و مولویان پیبردند و توجه جامعه دانشمندان را به آنها جلب کردند.
منابع:
- افلاکی، شا. (1396): مناقب العارفین؛ توفیق ه. سبحانی
- دین لوییس، ف. (1384)، مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب؛ حسن لاهوتی
- موحد، مع. (1398)، باغ سبز گفتارهایی دربارۀ شمس و مولانا
- موحد، مع. (1375)، شمس تبریزی
- حسین کربلایی، ح. (1383)، روضاتالجنان