شمس بیش از همه از طریق گزارشهایی شناخته شده که سلطان ولد، سپهسالار و خصوصاً افلاکی، در مناقبنامههای خود آوردهاند. با این حال، چنانکه فرانکلین دین لوییس هم در کتابش «مولانا/ دیروز تا امروز، شرق تا غرب» آورده، این منابع، حکایات و نکتههایی را به صورت سرگذشتنامه درباره خصلتهای فردی شمس نقل میکنند که در نهایت تصویری افسانهای از او به دست میدهد که آشکارا با واقعیت زندگی در تضاد است.
افسانهسازیهایی که بعد از آنها به دست مؤلفانی دیگر، صورت مبالغهآمیزتری هم به خود گرفت و بسیار بزرگتر از واقعیت زندگی جلوه داده شد. افسانهها شمس را مکتب ندیدهای صاحبدل و برخوردار از فره ایزدی، قلندری عادی، یا درویشی سیاح به تصویر کشیدهاند که صاحب کرامت بود و نامش را مولانا مظهر ارادت صادق خود ساخت تا مریدان را بیازماید و غزلیات خود را به نام او سازد. این نظر در نفحاتالانس جامی، تذکره دولتشاه و تا اندزهای هم در مناقبالعارفین افلاکی آمده است.
منابع:
1.افلاکی، شا. (1396): مناقب العارفین؛ توفیق ه. سبحانی
2.دین لوییس، ف. (1384)، مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب؛ حسن لاهوتی