معتمد و متعهد
آرتور جان آربری (1969 – 1905) برآمده از خانوادهای فقیر و مسیحی بود. آشنایی با آثار جرج برنارد شاو، نویسنده، نمایشنامهنویس، منتقد ادبی و فعال سیاسیِ ایرلندی تا حد زیادی به کمرنگ شدن ایمانِ او منتهی شد. در این نقطه بود که مواجهه با عرفان اسلامی باعث شد تا بار دیگر آموزههای مسیحیت، رعایتِ واجبات و اصولِ عبادی آن را آغاز کند. آبشخور این تغییر دیدگاه را قطعیقین باید در اثرگذاری این عبارت مولانا دانست که انسانها اعم از زرتشی، مسیحی، مسلمان، هندو و غیره و از هر نژاد و مذهبی، در سایه نورِ الهی خدایِ «واحد کل» قرار دارند و همانطور که در قرآن نیز آمده، این نور نه نوری برآمده از شرق است نه از غرب.
آربری در سال 1927 و بعد از گذراندن امتحان زبانهای کلاسیک، یعنی یونانی و رومی، در دانشگاه کمبریج و نزد استاد خود نیکلسون مشغول به تحصیل شد. او در اواخر عمر خود اذعان داشت که این آشنایی، نقطهعطف زندگیاش بوده است. در سال ۱۹۳۶ با ادامۀ تحصیل و اخذ مدرک دکترا، به کارهای مختلفی مشغول شد از جمله در قاهره زبانهای کلاسیک تدریس میکرد، مدتی در ایندیا آفیس، کتابدار بود و در دانشگاه لندن نیز کرسیِ استادی زبان فارسی را در اختیار داشت. بعد از درگذشت نیکلسون، کرسیِ سِر توماس آدامز را برای تدریس زبان عربی در دانشگاه کمبریج به عهده گرفت و تا پایان عمر خود در سال 1969 سکاندار این کرسی بود.
آغاز ترجمه آثار مولانا
آربری، دانشمندی چندوجهی بود. مترجم قرآن و بسیاری آثار دیگر از زبانهای عربی و فارسی به زبان انگلیسی از یک سو، تصحیح نسخ خطی و تألیف کتابهایی در خصوص ادبیات خاورمیانه و تألیفِ مدخلی جامع دربارۀ تصوّف و نیز دو کتاب راجع به خاورشناسان بریتانیا از سوی دیگر، خود گواهِ دامنه وسیع پژوهشهای اوست. با آنکه استادش نیکلسون را بهواقع باید فردی برشمرد که در بحثِ مولاناپژوهی بهتمامی اشراف و وقوفِ همهجانبهای داشت، اما آربری نیز توانست راه و جایگاه مستقل خود را در این ساحت بنیان نهد. او ضمن کارهای تحقیقاتی خود در این زمینه توانست ترجمههایی پژوهشمحورانه از آثار مولانا انجام دهد که این خود مسیر فهمِ مولانا را از قبل هموارتر نمود. آربری در آغاز کار خود، گزیدهای از رباعیاتِ موجود در دیوان شمس را جمعآوری و آنها را به نظمِ انگلیسی ترجمه کرد. البته اصالتِ غالب آن رباعیات را نمیتوان منسوب به مولانا دانست.
در ادامه کار ترجمه آثار مولانا به انگلیسی به سراغ فیه مافیه رفت. این کتاب تاکنون چندین بار تجدیدچاپ شده است. علاوه بر اینها، چاپ دویست حکایت از مثنوی معنوی نیز در دو جلد باعنوان «حکایاتی از مثنوی» و «حکایاتی دیگر از مثنوی» از دیگر ترجمههای کارنامۀ او در این زمینه است. ترجمه او از حکایات مثنوی را باید کتابی برای مخاطب عام و مطالعهٔ عموم مردم برشمرد. متأسفانه عمر آربری آن قدر بلند نبود تا بتواند پژوهش عظیم خود در خصوص زندگی، آثار و آموزههای مولانا را منتشر کند. او قرار بود در این اثر، به طور مفصل و مبسوط، به متدولوژی و سبک مثنوی و تجزیه و تحلیل محتوای آن بپردازد.
ترجمه حکایات مثنوی معنوی
کتاب «حکایاتی از مثنوی» خود مقدمهای کوتاه دربارۀ مثنوی و تبارشناسیِ اصالت آن است. آربری تلاش کرده تا در ترجمه این اثر، «ابیاتِ فارسی مثنوی را به نثر آهنگین انگلیسی درآورده» و در کنار این امر، کوشیده است تا تکملهای مختصر به آن بیافزاید.
حکایت «پادشاه جهود و نصرانیان» و مشکلاتِ پس از آن
یکی از حکایتهای جلد اول کتاب مذکور، حکایت «پادشاه جهود و نصرانیان» است. در دوران پس از جنگ جهانی دوم و زمانی که نازیهای آلمانی کمر به کشتن یهودیان بسته بودند، خوانندگان انگلیسی با خواندن این حکایت، برآشفتند و نسبت به آن دست به اعتراض زدند چرا که مفهومی ضدیوهود از آن فهم کرده بودند و آن را حکایتی مشمئزکننده میدانستند. دیگر فرقی هم نمیکرد که این حکایت، سرودۀ مولانا باشد یا بازسرایی آربری. در هر حال چنین جریانی باعث شد آربری در مقدمۀ جلد دوم این مجموعه، شرحی مبنی بر عذرخواهی و پوزش بابت چنین انتقادی و عدمتوجه سهوی به حساسیتهایی از این دست بهجا بیاورد. در آن مقدمه توضیح میدهد که مولانا این قصد را نداشت که بهنوعی به دین یهود یا پیامبران قوم یهود هتکحرمت کند. به واقع انتقادش بر قصور مسیحیان و مسلمانان و نیز یهودیان مبنی بر رعایت و بهجاآوردن و پایبندی به احکام دین خود و زندگی بر اساس آن بود. او اعتقاد داشت که مولانا، اعمال انسانی را بخشی از اراده و قدرت حقتعالی میدانسته و اگر چنین مقولهای در جایی ناپسند به نظر میآید، تنها دلیلش نگاه بسته و محدود ما انسانهاست. آربری در ادامهٔ ابراز پوزش از این جسارت، به حکایت دیگری به نام «قصۀ احد احد گفتن بلال» در جلد دوم اشاره کرده و به دنبالش، مسئلهای اساسی را در قالب این پرسش مطرح میکند که «چگونه میتوان به این انسان نیکاندیش انگیزۀ زشت ضدیهودیت را نسبت داد؟».
در سودای جلد سوم ترجمـۀ مثنوی
آربری بر آن بود تا بتواند با ادامه پژوهش خود روی مثنوی، جلد سوم این مجموعه را نیز تدوین و آماده کند و در آن، به دیدگاهی بپردازد که تا پیش از آن، استادش نیکلسون نیز مهر تأیید و تصدیق بر آن زده بود؛ دیدگاهی که میگوید خواننده با خواندن حکایات مثنوی، توجهاش بدانها جلب و جذب میشود و با خواندن کل مثنوی، یحتمل گیج و سردرگم خواهد شد چرا که دائما با حکایتهای مختلفی روبرو میشود که از موضوعی به موضوع دیگر تغییر مییابد. او بعد از انتشار دویست حکایت مثنوی، تلاش داشت تا ترجمهای انگلیسی از «ابیات آموزشی مثنوی که بین حکایات واقع میشوند و رشته این حکایات را بسیار مکرّر از هم میگسلند» انجام دهد. اگر میشد این گزارهها و ابیات را به شکلی منسجم، تدوین نمود، در آن صورت «آراء الهی و عرفانی مولانا نیاز به توضیح نداشت» و همین امر میتوانست به شفافسازی نقشِ حکایات مثنوی در تبیین آراءِ پیچیده و سختخوانی از این دست بپردازد.
معارفِ بهاءولد
تلاش آربری در جهت چاپ مجلد سوم از ترجمهٔ مثنوی به انتها نرسید. به جای آن، پس از چاپ دو جلد مثنوی، گلچینی مبسوط از کتاب معارف نوشتۀ بهاءولد را منتشر کرد. توضیح اینکه این کتاب نخستین بار در دل کتابی به نام «ابعاد تمدن اسلامی در آینۀ متون اصلی» انتشار یافت که دربردارندۀ متون مرجع است. کتاب مذکور چندین بار تجدیدچاپ شده اما متن کامل معارف نوشتۀ بهاءولد تاکنون به انگلیسی ترجمه نشده است.
بار سنگين ترجمه غزلیات شمس
سال 1963 بود که دکتر احسان یارشاطر دریافت که باید تعداد بیشتری از اشعار غزلیات شمس ترجمه و به دست خوانندگان انگلیسیزبان برسد. او در توصیف یکهتاز بودن این کتاب با تعابیری چون «برخی از الهامآورترین اشعار زبان فارسی» و نیز «از نظر ژرفای اندیشه پراحساس»، به این نتیجه رسید که بهجز همان چهل و هشت غزلی که سالها قبل نیکلسون آنها را منتشر کرد، کماکان بخش زیادی از غزلهای مولانا به انگلیسی ترجمه نشده است. به همین دلیل از آربری خواست تا این کار را انجام دهد و «این دشوارترین وظیفه را بر عهده گیرد». به هر حال آربری بر ادبیات فارسی اشراف خاصی داشت و در کنار آن، مهارت بالای او در ترجمه و «پیوندهای فردی او با اندیشههای عارفانه مولانا» از دیگر مؤلفههایی بود که او را به «شایستهترین انتخاب» تبدیل میکرد.
دو جلدی «غزلیات عرفانی رومی»
حاصل این پروژه عظیم، دو کتاب به نامهای «غزلیات عرفانی رومی» و «غزلیات عرفانی رومی2» بود. این دو کتاب شامل چهار صد غزل از مولاناست که کلمه به کلمه و بیت به بیت به انگلیسی برگردان شده است که بهواقع باید آنها را مهمترین کار آربری در گسترش افکار و اندیشهها و اساسا شعر مولانا در جامعه غربی برشمرد. متأسفانه عمرش بدانجا نرسید تا بتواند انتشار جلد دوم رو ببیند.
بیشکل تأثیر آربری بر مترجمانِ فارسیزبان و نیز غیرفارسیزبانِ امروز تأثیری اجتنابناپذیر و ماندگار بوده است چرا که در هر حال، اعتماد به ترجمههای واژه به واژۀ آربری از غزلیات شمس است که راه را در جهت فهم فحوا و مقصود کلام مولانا سهل میکند.
برگرفته از:
en.wikipedia.org/wiki/Arthur_John_Arberry
دین لوییس، ف. (1384)، مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب؛ حسن لاهوتی