[ کلیک برای بزرگنمایی ]

سابقه و بن‌مایه‌ها

مجالس سبعه که به نام «هفت خطابه» نیز شناخته می‌شود، از آثار منثور مولاناست؛ مجموعه‌ای کوچک و متشکل از مواعظ و خطابه‌های او. مولانا در این مجالس، هم چون یک خطیب رفتار می‌کرد. آغازگاهِ تمام مجالس وعظ او با خطبه‌ای عربی و تقریبا تمام عبارات آن عباراتی مسجع بود. بعد از آن، مناجاتی به زبان فارسی عنوان می‌شد. در ادامه به تفسیر آیه یا حدیثی از قرآن و شرح‌ها و نکاتی راجع به آن می‌پرداخت و به آنها استناد می‌کرد. آن‌گاه حدیثی از حضرت محمد (ص) ذکر و آن را به زیور شعر و فضایی قصه‌گون می‌آراست.

اصولا در مجالسی این‌چنین که به مجالس شیخ و مرشدی معروف بود، توجه مریدان و اصحاب را به معارفى از قرآن و اخبار و اصول عرفانى جلب می‌کرده‌اند. گاهی نیز خطیب مجلس برای تأثیرگذاری بر مخاطبان خود عباراتی به کار می‌برد که حاوی پیوندهایی در گفتار او بود. گاهی این تناسب و پیوند صرفا در حوزه واژگان نمی‌گنجید و از پیوند اجزای داستانی قرآن یا داستانی دیگر با مفهوم موردنظر گوینده شکل می‌یافت. اساسا تأثیر مقوله‌های دینی و شرعی بر عامـه مردم بیشتر از ذکرِ دلایل منطقی و عقلی بوده است.

اکثرِ واعظانِ مجالس صوفیه به منظورِ طبیعی جلوه دادن سخن و تجسم کلام در ذهن شنونده، بخشی از مطالب را به صورت گفت‌وگو بیان می‌کردند. مولانا نیز از این شیوه برای طرح مسائل و حل آنها وام می‌گرفت؛ چرا که بحث و گفت‌وگوهایی از این قِسم به شکلی بارز به کلام گوینده شور و هیجان می‌بخشد و در عین حال مخاطب و مستمع را نیز در بحث و بیانِ گوینده برمی‌انگیزاند که ماحصل آن، پویایی و زیبایی افزون کلام است.

در این مجالس، اشاره مولانا به عبارات عربی و ارجاع به آنها، ذکر اطلاعات تاریخی آنها و نیز شکل بیان‌شان خود گواهِ اشرافِ او بر فرهنگ و علوم اسلامی بوده است. جدای از بحث خود خطبه‌ها و مناجات گشایش هر مجلس، روی سخن مولانا در موعظه‌ها با مردم عامه بوده و به دور از تکلف و یا زبان‌ورزی خاصی، در مدت زمانی محدود، سعی می‌کرده پیامی را به زبان ساده به آنها برساند. رد و نشان‌های مؤلفه‌ای چون بلاغت و آن هم بلاغت معنوی در کتاب مثنویِ مولانا را به وضوح می‌توان در شیوه بیان مولانا در این مجالس یافت. اصولا موعظه در خاندان مولانا امری متداول بوده است. ضضمن اینکه باید سابقه موضوع را هم در نظر گرفت. این‌که پدر مولانا، سلطان العلماء بهاء‌الدین، در بلخ به درس و وعظ می‌پرداخت و به گزارش سپهسالار، مولانا نیز در آغاز کار خود به مانند پدر در موعظه و تدریس بود.

از نکات بارز در این مجالس، قدرتِ تداعی مولانا یا شیوه پیوند زدن مطالب گوناگون با یکدیگر و ایجاد فضایی برای تداعی معانی بود. این تداعی که مولانا از آن با تعبیر «جرّ جرار کلام» یاد می‌کند، مقوله‌ای است که در گفتار تعلیمی و خطابی این مجال را به خطیب می‌دهد تا بتواند تعلیم یا آموزه خود را از منظرهای گوناگون به مستمع القا کرده و انتقال دهد و در عین حال، او را از ملال ناشی از تکرار و توقف دور کند. حفظِ پیوستگیِ افکار و تداعی معانی در شیوه بیانی، اجزاء گوناگون کلام مولانا را با رشته تداعی معانی پیوند می‌دهد که خود مانع از تشتت نظم و انسجام کلام او خصوصا در زمانی است که بدون طرح و به‌صورت بداهه به طرح موضوع می‌پردازد.

مجالس سبعه | 1

موضوعات مجالس و قصه‌های مثنوی

مضمون این هفت موعظه رسمی مولانا پیرامون مسائل اعتقادی و اصول اخلاقی بوده و در لابه‌لای خطبه‌ها نیز به آیاتی درباره حکمت، عظمت و قدرت الهی اشاره می‌کرد. غالب قصه‌های منثور در این مجالس را می‌توان در مثنوی معنوی هم یافت. برای مثال «قصه روباره و طبل» از مجلس دوم را می‌توان در دفتر دوم مثنوی، «ماجرای پیامبر و حارثه» در مجلس سوم را در دفتر اول و همین‌طور «قصه هاروت و ماروت» را در دفتر سوم یافت.

تبارشناسیِ تاریخی موعظه‌ها

یحتمل تاریخ مجالس سبعه پیش از دیدار شمس و مولانا و به صورت خطابه بوده است. در گزارش فریدون سپهسالار، مولانا بعد از ملاقات شمس، دیگر  از درس و وعظ دست کشید؛ اما برخی شواهد نیز گواه آن است که بعد از این ملاقات نیز به خواهش بزرگانِ پیرامونش و نیز به درخواستِ صلاح‌الدین زرکوب، که از او به نخستین خلیفـه مولانا در آناتولی نام می‌برند، به منبر می‌رفت. گزارش‌ها و اسناد نشان می‌دهد که یحتمل این نشست‌ها در مسجد و بعد از نماز جمعه ایراد می‌شد. به لحاظ زمان تاریخی نیز در سال‌های 627 تا 642 قمری بوده اما به هر حال سند قطعی‌ای هم در کار نیست تا نشان دهد که بعد از سال 642 مولانا برای چنین خطبه‌هایی دیگر پای منبر نرفته باشد. به هر حال ممکن است زمان برخی از این مجالس به سال‌های پایانی عمر مولانا برگردد.

اهمیت مجالس سبعه

درباره جایگاه و اهمیت مجالس سبعه باید گفت این مجالس یکی از کلیدهای درک مثنوی معنوی است. محوریت پیام‌های مولانا در این مجالس را می‌توان در موضوعاتی هم‌چون ایجاد پرسش در خصوص راهِ رستگاری و رهایی مردمی که به فساد کشیده شده‌اند، راه رهایی از گناه، قدرت‌ها و معجزات ایمان، جایگاه بندگانی که خود را قربانی دیگران می‌کنند، اهمیت و شأن علم، جایگاه و اهمیت عقل و نیز مهلـکه‌ای به نام غفلت جست.

زبان و بیان مجالس سبعه را باید هم‌سنگ و نظیر زبان دیگر اثر منثورِ مولانا یعنی فیه مافیه دانست. هر دو با زبانى عارفانه، با دلایل، حکایات، آیات و احادیث و اقوال، مریدان را به راه حق هدایت مى‌کنند. اگر قرار باشد فرقی میان این دو متن بیابیم، باید گفت که فیه مافیه درویشان را خطاب قرار داده و سرمستی از معارف در آن غالب است اما مجالس سبعه در محضر مردم عامه ایراد شده و از این رو شکلی موعظه‌آمیز یافته است.

کتابتِ مجالس سبعه

مجالس سبعه در دوره میانی حیات مولانا به صورت کتاب مستقلی منتشر نشد. این کتاب در قالب ملحقات همراه با کتاب‌های دیگر او هم‌چون فیه مافیه، یا نامه‌های مولانا و یا در ضمیمه کتاب معارف نوشته بهاء‌الدین و برهان‌الدین و نیز در مقالات شمس تبریزی ثبت و ضبط شده است. قدیمی‌ترین و معتبرترین نسخه خطی مجالس سبعه در ربیع‌الاول سال 753 قمری نگارش و کتابت شد. این نسخه در حال حاضر در موزه قونیه نگه‌داری می‌شود. به احتمال قریب به یقین، این مواعظ توسط مریدان و شاگردان مولانا یادداشت می‌شد و از صحت و سقم بازبینی و مرور آنها توسط مولانا اخبار و گزارش معتبری در دست نیست. یک نمونه از اشعار سلطان ولد پسر مولانا نیز به این یادداشت‌ها راه یافته است. البته این امر دور از ذهن نیست که مولانا شعری از پسر خود سلطان ولد را حین موعظه آورده باشد اما این احتمال به واقعیت نزدیک‌تر است که سلطان ولد به همراه یکی از شاگردان مولانا، شعر خود را بعد از سخنان مولانا و به هنگام نسخه‌برداری از متنِ موعظه‌ها در کتاب افزوده است. در گزارش‌های دیگری، به نام حسام‌الدین چلبی نیز اشاره شده که در خلال وعظ به تحریر گفتارها می‌پرداخت، بعد مجموعه آن یادداشت‌ها با در نظر گرفتن شکل و فرم اصلی‌اش، بازبینی شده و احتمال می‌رود که خود مولانا نیز آنها را از نظر گذرانده و تصحیحاتی در آن انجام داده و مواردی را به آن افزوده است. در مداقه مجالس به ابیاتی از دیوان کبیر و رباعیات مولانا نیز برمی‌خوریم. سوای آن، گزارش‌هایی از کتاب «ولدنامه» نوشته سلطان ولد نیز در آن به چشم می‌خورد.

ترجمه‌ها و تصحیح‌های مجالس سبعه

این فریدون نافذ اوزلوق بود که برای نخستین بار و در سال 1936 م. (1315 ش.) یعنی هشتاد و پنج سال پیش نسخه‌ای از مجالس سبعه را با تصحیح احمد رمزی آق‌یورک و ولد چلبی ایزبوداق در آنکارا و به دو شکل متفاوت منتشر کرد. این کتاب شامل یک مقدمه شانزده‌ صفحه‌ای همراه با ترجمه ترکی خطابه‌ها بود. نسخه مفصل‌تری از این مجالس همراه با پیوستِ متعلقاتی مفصل در زمانی قریب یک سال از چاپ اول این کتاب و توسط اوزلوق و با تصحیح احمد رمزی آق یورک و ترجمه محمد خلوصی در سال 1937 م. (1316 ش.) منتشر شد.

در حدفاصل سال‌های 1315 تا 1319 شمسی بود که محمد رمضانی مجالس سبعه را به صورت مجموعه‌ای چند جلدی و در ضمیمـه مثنوی معنوی منتشر کرد اما این متنِ پرغلط تا سال‌های سال تصحیح و تجدید چاپ نشد تا این‌که در سال 1363 (قریب پنجاه سال بعد از نخستین چاپ) متنی فارسی و تفکیک‌شده از نسخـه اوزلوق در ایران به چاپ رسید.

با این همه بهترین تصحیح از متن مجالس را باید در کار توفیق سبحانی جست. او اساسِ این کار خود را بر قدیمی‌ترین نسخه خطی موزه قونیه قرار داد و نخستین بار آن را در سال 1365 و به نام مجالس سبعه منتشر کرد.

عبدالباقی گولپینارلی نیز که خود آثار زیادی در خصوص زندگی و احوالات مولانا در کارنامه خود دارد، در سال 1965 م. (1344 ش.) ترجمه‌ای ترکی از نسخـه خطی قونیه به همراه مقدمه منتشر کرد.  

برگرفته از:

دین لوییس، ف. (1384)، مولانا دیروز تا امروز، شرق تا غرب؛ حسن لاهوتی

جلال‌الدین رومی، م. (1372)، مجالس سبعه (هفت خطابه)؛ توفیق ه. سبحانی

رضایی، مریم. (1398)، بررسی زیباشناختی مجلس‌گویی مولانا در مجالس سبعه؛

http://za.iau-arak.ac.ir/article_668479.html